روحیه دادن به بیماران مبتلا به سرطان

فهرست مطالب
نحوه برخورد با بیماران سرطانی

روحیه دادن به بیماران مبتلا به سرطان  یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که نیاز به توجه ویژه دارد. جنگ روانی درست از زمانی آغاز می‌شود که بیمار با هر ظن به سرطان با پزشک مشورت کند. عدم قطعیتی که در انتظار نتایج معاینه احساس می‌شود، این حس را ایجاد می‌کند که کنترل زندگی بیمار از دستش گرفته می‌شود. این تجربه آسیب‌زا منجر به یک بحران عاطفی می‌شود.

سرطان به عنوان یک تهدید تلقی می‌شود؛ زیرا به طور قطعی درمان ندارد، کنترل آن در طول زمان دشوار می‌شود، عدم قطعیت‌ها غالب می‌شود و باعث ایجاد عوارض جانبی در روند درمان می‌شود. اما چه اقداماتی باید انجام داد تا بتوان به فردی که بیماری سرطان دارد، دلگرمی داد؟ به عنوان خانواده، دوست یا همراه یک بیمار چه رفتاری باید داشته باشیم و چگونه به او آرامش دهیم؟

در این بخش از ایران سرطان به پاسخ این قبیل سؤالات و بررسی شرایط عاطفی بیماران سرطانی می‌پردازیم. شما می‌توانید با مطالعه این بخش به‌خوبی به عزیز خود آرامش دهید و او را در این مسیر سخت یاری نمایید.

روحیه دادن به بیماران مبتلا به سرطان

یک فرد در طول فرایند بیماری چه مراحل روانی را طی می‌کند؟

بهتر است قبل از اینکه به محبث روحیه دادن به بیماران  مبتلا به سرطان بپردازیم، درمورد اثری که سرطان بر روان آنها می‌گذارد، توضیح دهیم. پس از تشخیص سرطان، بیمار چندین مرحله احساسی را پشت سر می‌گذارد.

مرحله اول “مرحله شوک” است: اکثر بیماران اظهار می‌کنند که هیچ کلمه‌ای را که پزشکشان پس از شنیدن تشخیص “سرطان” در این دوره گفته است، به‌خاطر نمی‌آورند.

مرحله دوم “مرحله انکار” است: این دوره، زمانی است که فرد بیماری خود را انکار می‌کند، فکر می‌کند که نمی‌تواند چنین چیزی برای آنها اتفاق بیفتد.

مرحله سوم «مرحله خشم» است: در این دوره، بیماران می‌توانند احساسات و خشم واقعی خود را به سمت خود، پزشک، تیم مراقبت‌های بهداشتی، خانواده خود و حتی افراد سالم هدایت کنند. علاوه بر این، این دوره، زمانی است که بیماران از خود سؤال می‌کنند، “چرا من”، “چرا این اتفاق برای من افتاد”.

مرحله چهارم «مرحله مذاکره» است: در این دوره مشاهده می‌شود که بیماران سعی می‌کنند حقیقت را به تأخیر بیندازند. دیده می‌شود که برای جان خود دعا می‌کنند، نذر می‌کنند و حتی از عباراتی مانند «اگر این بیماری را داده‌اید، ما را به دردسر نیندازید» استفاده می‌کنند.

مرحله پنجم «مرحله افسردگی» است: این دوره زمانی است که بیماران، بیماری را با مرگ مرتبط می‌کنند و احساس درماندگی و ناامیدی می‌کنند.

مرحله آخر، “مرحله پذیرش” است: این دوره، زمانی است که بیماران، بیماری خود را می‌پذیرند و سعی می‌کنند خود را با برنامه و روند درمانی وفق دهند. مشاهده می‌شود که از لحظه دریافت تشخیص، تغییراتی در خلق‌وخوی بیماران ایجاد می‌شود که می‌توانیم آنها را به صورت زیر فهرست کنیم:

  • تنهایی
  • ناامیدی
  • کاهش علاقه
  • گریه‌کردن
  • بدبینی
  • اختلالات خواب
  • تحریک‌پذیری
  • درونگرایی
  • مشکل در تمرکز
  • ترس از مرگ
  • ترس از وابستگی به دیگران
  • ترس از دست دادن اعضای بدن
  • عدم‌اطمینان در مورد آینده
  • احساس کمبود جنسی
  • نوسانات احساسی مانند ترس از عود بیماری ممکن است همراه با این دوره باشد.
حفظ آرامش در بیماران سرطانی

چه علائم روانی پس از عمل، شیمی درمانی و رادیوتراپی با شروع درمان مشاهده می‌شود؟

ممکن است باعث شود بیمار احساس ناامیدی، درماندگی و فرسودگی کند، حتی برای خودش متأسف شود. احساس ناامیدی ممکن است در بیمار افزایش یابد، به خصوص با طولانی‌شدن درمان و عدم دستیابی کامل به اثرات مطلوب. حتی اگر درمان به طور مثبت پیشرفت کند، بیمار ممکن است تحولات مثبت در مورد سیر بیماری را دست کم گرفته و باعث تصور بدبینانه‌تری از زندگی خود شود.

ریزش مو پس از شیمی درمانی می‌تواند باعث اختلالات روانی جدی، واکنش‌های روانی و تغییرات منفی در بدن به خصوص در بیماران زن شود. در بیمارانی که در طول فرایند درمان نیاز به مداخله جراحی دارند، ترس از برداشتن تومور، غم و اندوه و ترس از دست دادن اندامی که بعد از مداخله، از بین می‌روند، دیده می‌شود. برخی از بیماران نمی‌توانند تغییرات ناگهانی در بدن خود را بپذیرند و ممکن است با بدن خود و خود بیگانه شوند.

بیشتر مطالعه کنید: مشکلات روانی در افراد مبتلا به سرطان

در حالی که تشخیص سرطان ممکن است باعث مشکلات جدی مانند افسردگی و اضطراب در برخی از بیماران شود، ممکن است باعث امتناع آنها از درمان، کناره‌گیری از خانواده و محیط‌های اجتماعی و مشکلات ارتباطی درون خانوادگی به دلیل عدم آگاهی از نحوه مقابله با آن شود. این واقعیت که خانواده و نزدیکان آنها بیش از حد معمول از بیمار مراقبت می‌کنند، ممکن است باعث شود که فرد بیماری را بیشتر به‌خاطر بیاورد و نسبت به خود و محیط اطراف خود احساس خشم کند. به ویژه، مرحله پیشرفته بیماری و ناتوانی در کنترل درد نیز می‌تواند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهد.

این طبیعی‌ترین حق بیماران است که بدانند سرطان دارند!

این طبیعی‌ترین حق بیماران است که بدانند سرطان دارند. اغلب، بستگان بیماران سعی می‌کنند این واقعیت را پنهان کنند، زیرا می‌ترسند بیمار از نظر روانی تأثیر منفی بگذارد. این کار بار بسیار سنگینی را بر دوش خود فرد می‌گذارد و حق اطلاع از تغییرات منفی بدن خود را از بیمار سلب می‌کند. نباید فراموش کرد که این طبیعی‌ترین حق هر بیمار است که بداند در بدن خودش چه می‌گذرد، اگر فرد به طور اتفاقی متوجه شود که بیمار است، به حس اعتمادی که نسبت به تیم درمان و خانواده‌اش ایجاد کرده، آسیب می‌زند.

تشخیص سرطان را باید با این پرسش مطرح کرد که فرد چگونه بیماری را درک می‌کند، چقدر می‌خواهد بداند و وضعیت روانی او چگونه است. تشخیص سرطان باید توسط پزشک به بیمار گفته شود، میزان آگاهی بیمار از بیماری باید مورد سؤال قرار گیرد. فردی که با همدلی خبر را ارائه می‌کند، بدون نگاه‌کردن به بیمار، اخبار را با رویکردی واقع‌بینانه توضیح می‌دهد و اطلاعات را به صورت کامل به وی، منتقل می‌کند.

لازم است ضمن گفتن بیماری، برنامه و روند درمانی را به بیمار اطلاع داد و بدین ترتیب ابهاماتی که ممکن است در ذهن بیمار ایجاد شود از بین برود. نباید فراموش کرد که داشتن یکی از اقوام با بیمار در این گفتگو شرایط را راحت‌تر می‌کند.

هنگامی که بیماران برای اولین‌بار از بیماری خود مطلع می‌شوند، ممکن است دچار حملات خشم، درماندگی، عصبانیت و گریه شوند، چنین شرایطی باید طبیعی تلقی شود. زمانی که بیمار خبر بدی دریافت می‌کند باید به او توضیح داد که این واکنش‌ها طبیعی است و تغییرات در حالت عاطفی فرد باید عادی نشان داده شود.

حفظ روحیه بیماران سرطانی

روحیه دادن به بیماران مبتلا به سرطان

مهم است که بیمار در طول این فرایند احساس تنهایی نکند، بنابراین این واقعیت که خانواده آنها در طول مراحل تشخیص و درمان و در حین کنترل‌های پزشک در کنار فرد هستند، به بیمار کمک می‌کند تا در این مدت احساس دوست‌داشتن، ارزشمندبودن و تنها نبودن کند.

باید در مراحل تشخیص و درمان از بیمار در مورد نیازهایش سؤال کرد و با فرد بر اساس نیازهای خود رفتار کرد، محبت، مراقبت و شفقت نشان داد، با همدلی با او برخورد کرد و اعضای خانواده سعی در درک شرایط روانی بیمار داشته باشند.

باید توجه داشت که در طول بیماری و درمان ممکن است تغییراتی در خلق‌وخوی بیمار مانند: عصبانیت، گریه، اضطراب و عدم پاسخگویی ایجاد شود و این تغییرات باید طبیعی تلقی شود.

تصمیم‌گیری در مورد خود بیمار و بیماری او از طرف فرد درست نیست. تصمیم‌گیری در مورد روند درمان و برنامه‌ریزی، نه‌تنها باید توسط اعضای خانواده، بلکه باید با گنجاندن بیمار در این فرایند اتخاذ شود.

گاهی اوقات بستگان بیمار طوری رفتار می‌کنند که انگار «هیچ اتفاقی نیفتاده» و «همه چیز خوب است» که همین رفتار باعث می‌شود اعضای خانواده و بیمار احساسات خود را سرکوب کرده و با یکدیگر نقش‌آفرینی کنند. در این شرایط بستگان بیمار باید محیطی مساعد ایجاد کنند؛ همچنین باید بتوان در مورد ترس‌ها و احساسات متقابل در خانواده صحبت کرد و ارتباطات باید تا حد امکان آزادانه برقرار شود.

هنگامی که بیمار در احساسات و افکار منفی خفه می‌شود، باید اطمینان حاصل شود که او این احساسات را با فردی که با او احساس راحتی می‌کند، در میان می‌گذارد. در این صورت باید توضیح داد که او باید بر حال تمرکز کند نه آینده.

حالات عاطفی بیماران در طول فرایند بیماری متفاوت است. در حالی که بیماران در دوره‌هایی که از نظر جسمی احساس خوبی دارند، برای گفتگو و ارتباط راحت‌تر هستند. تمایل بیماران به صحبت‌نکردن و تنها ماندن در دوره‌های درد و عوارض جانبی باید رعایت شود.

بیشتر مطالعه کنید: راه‌های مدیریت درد در افراد مبتلا به سرطان

اعضای خانواده نباید برای روحیه دادن به بیمار، از جملات نادرستی مانند “مشکلی پیش نیامده” استفاده کنند، بلکه باید با رویکردی واقع‌بینانه به فرد این احساس را بدهند که در این روند همیشه در کنار او خواهند بود.

زندگی یک فرد فقط سرطان نیست، پس باید تأکید کرد که برای زندگی نزدیک به زندگی قدیمش تا زمانی که سلامتی‌اش اجازه می‌دهد، سر کار برود، اقوامش را ببیند، برای سرگرمی‌هایش وقت بگذارد، فعالیت‌های اجتماعی داشته باشد و هر روز برای خودش کار خوبی انجام دهد.

برای جلوگیری از سردرگمی باید بیمار را متقاعد کرد که از تحقیق در مورد طرح و فرایند درمان در اینترنت دست بردارد و اطلاعات صحیح را از پزشک خود دریافت کند.

چه مشکلات روحی و روانی در بستگان بیماران مشاهده می‌شود؟

سرطان بیماری است که نه‌تنها خود بیمار بلکه خانواده و نزدیکان او را نیز درگیر می‌کند. اگر یکی از اعضای خانواده به بیماری تهدیدکننده زندگی مبتلا شود، باعث می‌شود که سایر اعضای خانواده از نظر روانی تحت تأثیر منفی قرار بگیرند. تغییر سبک زندگی، تغییر نقش، افزایش تعهدات اقتصادی، عدم‌اطمینان نسبت به آینده و ترس از دست دادن بیمار، خطر بالقوه‌ای برای افسردگی و اضطراب است که ممکن است در بستگان بیمار ایجاد شود. تحقیقات انجام شده، نشان می‌دهند که اعضای خانواده بیشتر از بیماران، اضطراب، افسردگی، خستگی، تعارض نقش، انزوای اجتماعی و پریشانی را در طول بیماری تجربه کرده‌اند.

اختلالات خواب، اختلالات خوردن مانند کاهش اشتها، اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و علائم روان‌تنی ممکن است در بستگان درجه اول بیماران دیده شود. همچنین تغییرات عاطفی ممکن است رخ دهد؛ مانند خشم، ناامیدی، انکار، سرزنش خود برای انجام بهترین کار، احساس سوگواری شدید و گرفتار شدن در احساس از دست دادن، مشخص شده است که بستگان بیماران علاقه خود را به فعالیت‌هایی که قبلاً از آنها لذت می‌بردند از دست می‌دهند.

بستگان بیماران در حین مراقبت از بیمار سعی می‌کنند احساسات خود را کنترل کنند. در حالی که آنها عمیقاً نسبت به از دست دادن عزیزان خود می‌ترسند، سعی می‌کنند این احساسات منفی را در فرد ایجاد نکنند. این نوع رفتار می‌تواند باعث اختلالات روانی جدی در فرد شود.

نباید فراموش کرد که مشکلات روانی بستگان بیماران ممکن است بسته به مرحله و مدت بیماری، شدت درمان، بدتر شدن پیش آگهی و سطح ارتباط درون خانواده متفاوت باشد. اینکه بستگان بیماران مجبور به ایجاد تغییراتی در زندگی خود و همراهی بیمار در طول مراحل درمان هستند نیز می‌تواند باعث ایجاد نوساناتی در خلق‌وخوی آنها شود.

بستگان بیماران ممکن است در مواجهه با مشکلات عاطفی بیمار، احساس ناتوانی و درماندگی کنند، ممکن است از نزدیک‌شدن به بیمار خودداری کنند، زیرا نمی‌دانند چگونه باید با فرد رفتار کنند یا ممکن است رویکرد محافظتی بیش از حد نسبت به بیمار اتخاذ کنند.

از آنجایی که بار بستگان بیماران پیشرفته، سنگین‌تر است، احتمال بروز اختلالات روانی در اعضای خانواده که از این بیماران مراقبت می‌کنند، بیشتر دیده می‌شود؛ بنابراین، اعضای خانواده مراقب به عنوان “بیماران پنهان” تعریف می‌شوند. با مطالعات، ثابت شده است که مراقبان بیماران در معرض خطر بالای اضطراب و افسردگی و کیفیت پایین زندگی هستند. علاوه بر این، مشخص شده است که توانایی‌های مراقبتی خودشان نیز تحت تأثیر منفی قرار می‌گیرد.

روحیه دادن به بیماران مبتلا به سرطان

اهمیت روان‌درمانی برای بیمار و بستگان او چیست؟

تشخیص “سرطان” یکی از عزیزان در خانواده یک بحران تهدیدکننده زندگی است که نه‌تنها فرد بلکه کل خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حمایت روانی فرد و بستگان بیمار کمک می‌کند تا بر این روند آسیب‌زا که یکپارچگی خانواده را تهدید می‌کند، به‌راحتی غلبه کند.

در این فرایند باید متخصصان سلامت روان بر خانواده و همچنین فرد تمرکز کنند و آشکارا احساسات منفی مانند اضطراب، ترس و خشم را در خانواده ابراز کنند.

هنگامی که فرد و خانواده‌اش قادر به مقابله با وضعیت ناشی از بیماری نیستند، باید به دنبال حمایت روان‌درمانی باشند. حمایت روان‌شناختی به ایجاد مکانیسم‌های مقابله‌ای صحیح، افزایش اعتمادبه‌نفس بیمار، کاهش مشکلات ارتباطی که ممکن است در خانواده در این فرایند رخ دهد و کاهش پریشانی روانی کمک می‌کند.

اثرات روان‌ درمانی بر بیماران چیست؟

اهداف روان‌درمانی، عبارتند از:

*اطلاع‌رسانی به بیماران از روند درمان و بیماری و اطمینان از پایبندی فرد به درمان

*اطمینان از اینکه بیماران مکانیسم‌های مقابله‌ای مناسبی را برای مقابله با عوارض جانبی، استرس و اضطراب ناشی از بیماری ایجاد می‌کنند.

*با توضیح اینکه هرازگاهی احساس اضطراب، ناامیدی، درماندگی، عصبانیت، ناراحتی و فرسودگی شغلی برای فرد یک فرایند طبیعی است که پس از یادگیری تشخیص شروع می‌شود و به دلیل عوارض جانبی که در طول فرایند درمان ایجاد می‌شود، افزایش می‌یابد. این یک فرایند طبیعی است که فرد نگران و ترسیده باشد و آگاهی را افزایش دهد که رهایی از این احساسات به زمان بستگی دارد.

*معمولاً بیماران تمایل دارند احساسات خود را سرکوب کنند تا بستگان خود را ناراحت نکنند. به همین دلیل به فرد کمک می‌کند تا احساسات خود را بیان کند و به او احساس درک‌شدن بدهد.

*بیماران پس از تشخیص “سرطان” و در طول فرایند درمان، فکر می‌کنند که شکست‌دادن بیماری همیشه با حفظ روحیه آنها مرتبط است؛ بنابراین همیشه خود را مجبور می‌کنند که مثبت فکر کنند. به افراد این احساس را بدهید که لازم نیست همیشه مثبت فکر کنند و ترس، عصبانیت، غم و اندوه خود را به تعویق نیندازند، احساسات منفی خود را ابراز کنند و به آنها فرصت پذیرش این احساسات را بدهید.

*برای توضیح اهمیت درمان و کمک به بیمار برای انجام درمان در دوره‌هایی که فرد در برخی شرایط ناامید می‌شود، امتناع می‌کند یا می‌خواهد درمان را خاتمه دهد.

*کاهش مشکلات ارتباطی ناشی از سرکوب احساسات فرد و اعضای خانواده نسبت به بیماری و ایجاد مهارت‌های ارتباطی صحیح در طول فرایند بیماری و درمان.

*کمک به فرد برای درک اینکه زندگی او شامل سرطان نیست، بلکه زندگی دیگری غیر از سرطان دارد و به فرد کمک می‌کند تا زندگی اجتماعی خود را سازماندهی کند.

*اطمينان از اينكه بيماري نبايد كانون زندگي باشد، تشويق فرد به بيرون رفتن تا زماني كه شرايط جسمانی‌اش اجازه می‌دهد، براي تحقق برنامه‌هایی كه قبلاً به تعويق انداخته است و در نتيجه بيمار را قادر می‌سازد تا بااحساس عدم‌اطمینان مقابله كند.

*توضيح اينكه احساس ترس از عود بيماري و تكرار مجدد همان روند پس از موفقيت و خاتمه درمان، امري طبيعي است و اين ترس به‌مرور زمان كاهش می‌یابد و بر اهميت بازگشت به زندگي قبلي تأکید می‌کند.

روحیه خانواده بیماران مبتلا به سرطان 

سرطان یک بیماری آسیب‌زا است که از نظر روانی بر بیمار و خانواده او تأثیر منفی می‌گذارد. برای این بیماری که بحرانی حیاتی است و عمیقاً کل خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد، حمایت روانی نه‌تنها از بیمار، بلکه از نزدیکان وی نیز به کاهش این بحران حیاتی کمک می‌کند.

فرایند مراقبت از بیمار، فرایندی طاقت‌فرسا است و در این فرایند، بستگان بیمار ممکن است خود را مقصر بدانند و خود را خسته کنند. باید تأکید کرد که بستگان بیماران در طول بیماری و روند درمان خود را بیش از حد خسته نکنند.

آنها وانمود می‌کنند که با بیماران خود و یکدیگر خوب هستند، احساسات منفی خود را در درون خود قرار می‌دهند، سعی می‌کنند ترس، ناراحتی و احساسات خود را در مورد این روند پنهان کنند. اعضای خانواده باید تشویق شوند تا صحبت کنند.

باید توضیح داد که بستگان بیماران حق دارند از خود مراقبت کنند، این خودخواهی نیست، آنها حق دارند برای مراقبت بهتر از بیمار از دیگران کمک بگیرند. خارج از بیماری که از او مراقبت می‌کنند و اعضای خانواده باید طبق معمول به زندگی خود ادامه دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *